. . . (شعر را از یه سایتی برداشتم نمیدونم اسم شاعرش چیه؟..خواستین بردارین این شعر را حتما بگین از کجا برداشتین دزدی نکزده باشیم) بهت نیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــاز دارم.. آره به همون تو... تویی که صدامو میشنوی هنوز محتاج دستان سردت هستم.... هنوز هنوز هنوز سردم شده خیلی هم سردم شده اما دستان سردت برایم گرم است.... مرا رها نکن بهت نیــــــــــــــــــاز دارم..... دوستت دارم کمتر از خدا و بیشتر از خودم چون به خدا ایمان دارم و به تو احتیاج!!
من به خود میگویم:
«چه کسی باور کرد
جنگل جان مرا
آتش عشق تو خاکستر کرد؟»
با من اکنون چه نشستنها، خاموشیها،
با تو اکنون چه فراموشیهاست.
چه کسی میخواهد
من و تو «ما» نشویم
خانهاش ویران باد!
من اگر «ما» نشوم، تنهایم
تو اگر «ما» نشوی،
ـ خویشتنی
از کجا که من و تو
شور یکپارچگی را در شرق
باز برپا نکنیم
از کجا که من و تو
مُشتِ رسوایان را وا نکنیم.
من اگر برخیزم
تو اگر برخیزی
همه برمیخیزند
من اگر بنشینم
تو اگر بنشینی
چه کسی برخیزد؟
چه کسی با دشمن بستیزد؟
چه کسی
پنجه در پنج? هر دشمن دون آویزد....
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |