پيام

دخترك عاشق..
91/2/27

+ از امشبـــــــ تصميم گرفتم *خاطرات* زندگيم را بنويسم.....كيا اهل خاطره نويسي هستن؟...كمكم كنين چي بنويسم؟چطور؟اخه من هميشه توي انشا ضعيف بوده ام.........*راستي من خاطره ي خوب توي زندگيم ندارم*...ميخوام با كاغذ درددل كنم...چطوري ميشه با كاغذ درددل كرد؟؟؟؟

#حسين عاشوري# 91/3/4

با زبان مهاوره اي بنويسين با زبان ساده

خيلي خوبه جوري بنويسيد که مخاطب باهاش احساس راحتي کنه

فقط خاطرات تاثير گذار و جالب رو بنويس. کوتاه بنويس. سعي کن کلمات و جملاتت متفاوت باشن و به تکرار کشيده نشن. تاريخ حتما بزن. کوتاه بنويس که بعد از مدتي خسته نشي و به کارت ادامه بدي و انرژي تو حفظ کني. موفق باشي.

ممنون دخو جان/آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآره زبانم خيلي خوبه حتما انگليش مينويسم

بدي نوشتن به فينگيليش اينه که بعد يه مدت ديگه خودت هم رغبت نمي کني بخونيشون!!

پروانه جونم مخاطبم خود كاغذه....

غمتون نباشه تا استاد ادبياتي چون من اينجا حضور دارم ..اصلا نگران نباشيد ///:-))))

سلسبيل ممنون.......اا فينگليش نمينويسم

هههه.سلام اقاي همسايه.....

ممنون پسر دوست داشتني و محبتي

دوست نداري کسي بخونه از اين دفتراي قفل و کليد دار بگير. هيچي جذابيت خط فارسي رو نداره و دست خط خودت رو...

ممنووووون سلسبيل

سلام بر شما و شبتون بخير ...نظر من خيلي كارشناسانه بود گمونم :-))

زيااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااد اقاي همسايه

:-))))))))))))))))))))))))))))) قدر عرفا را در زمان حياتشون نميدونند ......البته من استثناء هستم چون فكر نكنم بعد از ممات هم بدونن :-)))

اقاي همسايه...هههه/دل نوشته چشم/پسر دوست داشتني با كي هستين شما؟

فكر كنم با من بودند ايشون :-))

آهاننن

سلام وستا جون....چطوري؟..هر چي ميخوام بنويسم نميتونم

هرچي كه نه خواهرم .....خاطرات :-)))

چرا دوست ارم هر چي هست بنويسم...بعد هم همشونا اتيش ميزنم...

اي بابا ؟؟؟ خوب چه كاريه بنويسين بعدش آتيش بزنين ؟؟؟؟؟؟

آقاي همسايه گفتم توي خود فيد كه من خاطره ي خوب ندارم توي زندگيم..باور كنين جدي ميگم

تا حالا با شوخي قصد داشتم فضا را عوض كنم .لي الان جدي ميگم //خواهرم اينقدر سياه نگاه كردن به زندگي گمون نكنم درست باشه ..يعني واقعا در طول عمر كوتاهتون هيچ لذتي وجود نداشته ؟؟؟؟ اين كمي بي انصافيه ..فكر نكنيد من از روي تشك پر قو دارم اينارو ميگم ..حاضرم ثابت كنم كه يك سوم منهم سياهي نداشتيد تو عمرتون ..ولي زندگي و شيرينيش همين تركيب سياهي و سفيديهاست ......

اقاي همسايه ميخواين قسم بخورم همش سياه بوده...؟...

باز ممنون از شما به خاطر حرفاتون

نيازي به قسم نيست ......قبول دارم همه ما گاهي اينقدر مچاله ميشيم تو مشكلات كه هرچي هم فكر كنيم يادمون از خوشي ها نمياد .. ولي بازهم زندگي شيرين است ..اميد و آرزو ..دو بال اوج به آسمان است ..

حرفاتون قشنگه...اما خب

دل نوشته خب هيچي...من نااميد نا اميدم...

تا زنده ايم بايد اميد داشته باشيم ..اين رسم زندگيست.همه وقتي مشكلي داريم فكر ميكنيم بزرگترين مشكل عالم مال ماست ..ولي اگر به بدتر از خودمون نگاه كنيم ميفهميم كه باز ما خوشبخت تريم

من خودم را با خودم ميسنجم..كاري به كسي ندارم...من خودم راميبينم كه بريده ام از همه چيز...

به نظر من هرچي به ذهنت ميرسه بنويس چون قرار كه نيست كسي بخونه يا جايي به چاژ برسه جوري بنويس كه تخليه شي حتي وقتي خيلي داغوني كاغذو خط خطي كن و بزار ژيش بقيه ي دل نوشته هات

ممنون عشق مرده

خوب همينه ديگه بزرگوار ..هميشه به پائين تر از خودمون كه نگاه كنيم جاي اميد پيدا ميكنيم //مگه نميگن هميشه زيباترين تصاوير در اتاق تاريك ظهور ميشوند/شايد اين تاريكي براي اينست كه خالق ميخواهد از تو تصويري زيبا بسازد

هههه تصوير زيبا؟؟؟چه تصويري!!!!!!هههه

هميشه ميوه صبر شيرينه ......اينو بعداز چهل سال خون دل خوردن فهميدم ...

کل وبلاگ من خاطره است بصورت موجز. بايد يه کمي آب و تاب بدي و به نکات ريز بپردازي